هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به مفاهیمی مانند عشق حقیقی، جستجوی معنویت، وحدت وجود، و دوری از تعلقات دنیوی میپردازد. شاعر از لیلی و مجنون به عنوان نماد عشق حقیقی یاد میکند و بر این نکته تأکید دارد که فهم حقیقت نیازمند گذر از ظواهر و رسیدن به باطن است. همچنین، متن به موضوعاتی مانند فنا در عشق، تلاش برای یافتن معنای زندگی، و وحدت عالم اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیازمند بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی فارسی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۲۶
چهامکان استگرد غیرازین محفلشود پیدا
همان لیلی شود بیپرده تامحمل شود پیدا
غناگاه خطاب از احتیاج آگاه میگردد
کریم آواز ده کز ششجهت سایل شود پیدا
مجازاندیشیات فهم حقیقت را نمیشاید
محال است اینکه حق ازعالم باطل شود پیدا
نفس را الفت دل هم ز وحشت برنمیآرد
ره ما طی نگردد گر همه منزل شود پیدا
برون دل نفس را پرفشان دیدم ندانستم
کهعنقا چون شوداز بیضهگمبسمل شود پیدا
بهگوهر وارسیدن موجها برهم زدن دارد
جهانی را شکافی سینه تا یک دل شود پیدا
ره آوارگی عمریست میپویم نشد یارب
که چون تمثال یک آیینهوارم دل شود پیدا
ز محو عشق غیر از عشق نتوان یافت آثاری
بهدریا قطره خونگردیدگم مشکل شود پیدا
شهیدان ادبگاه وفا را خون نمیباشد
مگر رنگ حنایی ازکف قاتل شود پیدا
سواد کنج معدومی قیامت عالمی دارد
که هرکس هرکجاگمشد ازین منزل شودپیدا
به رنگی موج خلقی ازتپیدن آب میگردد
کزین دریا به قدریکگهر ساحل شود پیدا
نفس تا هست زین مزرع تلاش دانهٔ دلکن
کهاینگمگشتهگر پیداشود حاصل شود پیدا
به قدر آگهی آماده ا ست اسباب تشویشت
طبیعت باید اینجا اندکی غافل شود پیدا
درین دریا دل هر قطره گهر درگوهر دارد
اگر بر روی آب آید همان بیدل شود پیدا
همان لیلی شود بیپرده تامحمل شود پیدا
غناگاه خطاب از احتیاج آگاه میگردد
کریم آواز ده کز ششجهت سایل شود پیدا
مجازاندیشیات فهم حقیقت را نمیشاید
محال است اینکه حق ازعالم باطل شود پیدا
نفس را الفت دل هم ز وحشت برنمیآرد
ره ما طی نگردد گر همه منزل شود پیدا
برون دل نفس را پرفشان دیدم ندانستم
کهعنقا چون شوداز بیضهگمبسمل شود پیدا
بهگوهر وارسیدن موجها برهم زدن دارد
جهانی را شکافی سینه تا یک دل شود پیدا
ره آوارگی عمریست میپویم نشد یارب
که چون تمثال یک آیینهوارم دل شود پیدا
ز محو عشق غیر از عشق نتوان یافت آثاری
بهدریا قطره خونگردیدگم مشکل شود پیدا
شهیدان ادبگاه وفا را خون نمیباشد
مگر رنگ حنایی ازکف قاتل شود پیدا
سواد کنج معدومی قیامت عالمی دارد
که هرکس هرکجاگمشد ازین منزل شودپیدا
به رنگی موج خلقی ازتپیدن آب میگردد
کزین دریا به قدریکگهر ساحل شود پیدا
نفس تا هست زین مزرع تلاش دانهٔ دلکن
کهاینگمگشتهگر پیداشود حاصل شود پیدا
به قدر آگهی آماده ا ست اسباب تشویشت
طبیعت باید اینجا اندکی غافل شود پیدا
درین دریا دل هر قطره گهر درگوهر دارد
اگر بر روی آب آید همان بیدل شود پیدا
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.