هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که از درد فراق، انتظار و ناامیدی در عشق سخن می‌گوید. شاعر از زبان عاشقی دل‌شکسته صحبت می‌کند که از بی‌توجهی معشوق رنج می‌برد و آرزوهای بربادرفته‌اش را به تصویر می‌کشد. در عین حال، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند حیرت، تسلیم و عجز در برابر معشوق نیز دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی پیچیده است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۵

خط آوردی و ننوشتی برات مطلب ما را
به خودکردی دراز آخر زبان دود دلها را

هوایت نکهت‌گل راکند داغ دل‌گلشن
تمنایت نگه در دیده خون سازد تماشا را

سفید از حسرت این انتظار است استخوان من
که یارب ناوکت درکوچهٔ دل‌کی نهد پا را

غبار رنگ ما از عاجزی بالی نزد ورنه
شکست طره‌ات عمری‌ست پیدامی‌کند مارا

حریف وحشت دل دیدهٔ حیران نمی‌گردد
گهر مشکل فراهم آورد اجزای دریا را

سخن تادر جهان باقی‌ست از معدومی آزادم
زبان‌گفتگوها بال پروازست عنقا را

خزان چهره بس باشد بهارآبروی مسن
گواه فتح دل دارم شکست رنگ سیما را

بلند وپست خار راه عجز ما نمی‌گردد
به‌پهلو قطع‌سازد سایه چندین‌کوه‌و صحرا را

الهی از سر ماکم نگردد سایهٔ مستی
که بی‌صهبا به پیشانی سجودی نیست مینا را

به بزم وصل از شوق فضول ایمن نی‌ام بیدل
مبادابرام‌، تمهید تغافل گردد ایما را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.