هوش مصنوعی: این شعر از بیدل به موضوعاتی مانند غفلت از رنج‌های زندگی، بازیچه بودن انسان در دست هوس‌ها، وابستگی به دنیای مادی و دوری از حقیقت وجودی خود پرداخته است. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند شمع، آیینه، و تیغ، به انتقاد از رفتارهای سطحی و غفلت‌آمیز انسان می‌پردازد و او را به تفکر و بازگشت به ذات حقیقی خود دعوت می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیازمند درک و تجربه‌ی زندگی است که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم انتقادی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۷۱

ای غافل از رنج هوس آیینه‌پردازی چرا
چون شمع بار سوختن از سر نیندازی چرا

نگشوده‌مژگان چون شرر از خویش‌کن قطع نظر
زین یک دو دم زحمتکش جام و آغازی چرا

تاکی دماغت خون‌کند تعمیر بنیاد جسد
طفلی‌گذشت ای بیخرد با خاک وگل بازی چرا

آزادی‌ات ساز نفس آنگه غم دام و قفس
با این غبار پرفشان گم کرده پروازی چرا

گردی به جا ننشسته‌ای دل در چه عالم بسته‌ای
از پرده بیرون جسته‌ای واماندة سازی چرا

حیف است با سازغنا مغلوب خسّت زیستن
تیغ ظفر در پنجه‌ات دستی نمی‌یازی چرا

گر جوهر شرم و ادب پرواز مستوری دهد
آیینه‌گردد از صفا رسوای غمازی چرا

تاب و تب‌کبر و حسد بر حق‌پرستان‌کم زند
گر نیستی آتش‌پرست آخر به این سازی چرا

هرگز ندارد هیچکس پروای فهم خویشتن
رازی وگرنه این قدر نامحرم رازی چرا

از وادی این ما و من خاموش باید تاختن
ای‌کاروانت بی‌جرس در بند آوازی چرا

محکوم فرمان قضا مشکل‌کشد سر بر هوا
از تیغ گر غافل نه‌ای گردن برافرازی چرا

بیدل مخواه آزار دل از طاقت راحت گسل
ای پا به دوش آبله بر خار می‌تازی چرا
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.