هوش مصنوعی:
این شعر از بیدل دهلوی، با تصاویر شاعرانه و استعارههای عمیق، به موضوعاتی مانند عشق، جنون، رهایی، و ناپایداری هستی میپردازد. شاعر از طبیعت و عناصری مانند صحرا، گردباد، و خار بهعنوان نمادهایی برای بیان حالات درونی خود استفاده میکند. همچنین، مفاهیمی مانند جسارت، ناکامی، و گذر زمان در این شعر مشهود است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان شاعرانه ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۷۲
فشاند محمل نازتگل چه رنگ به صحرا
کهگرد میکند آیینهٔ فرنگ به صحرا
به خاک هم چه خیال است دامنت دهم ازکف
چو خاربن سرمجنون زدهست چنگ بهصحرا
کجاست شور جنونیکه من ز وجد رهایی
چوگردباد به یک پا زنم شلنگ به صحرا
ز جرأت نفسم برق ناز عرصهٔ امکان
رساندهام تک آهو ز پای لنگ به صحرا
ز سعی طالع ناساز اگر رسم به کمالی
همان پلنگ به دریایم و نهنگ به صحرا
فزود ریگ روان دستگاه عشرت مجنون
یکی هزارشد اکنون حساب سنگ به صحرا
کدورت دل خون بسته هیچ چاره ندارد
نشستهایم چو ناف غزاله تنگ به صحرا
توفکرحاصل خودکنکه خلق سوخته خرمن
فتاده است پراکنده چونکلنگ به صحرا
درین جنونکده منع فضولیات نتوانکرد
هوس بهطبع تو خودروست همچو بنگ بهصحرا
مباش غرهٔ نشوو نمای فرصت هستی
خرام سیلکند ناکجا درنگ به صحرا
زهی به دامن ما موج این محیط چه بندد
گذشتهایم پرافشانتر از خدنگ به صحرا
به عالم دگر افتادگرد وحشت بیدل
نساخت مشرب مجنون ما زننگ به صحرا
کهگرد میکند آیینهٔ فرنگ به صحرا
به خاک هم چه خیال است دامنت دهم ازکف
چو خاربن سرمجنون زدهست چنگ بهصحرا
کجاست شور جنونیکه من ز وجد رهایی
چوگردباد به یک پا زنم شلنگ به صحرا
ز جرأت نفسم برق ناز عرصهٔ امکان
رساندهام تک آهو ز پای لنگ به صحرا
ز سعی طالع ناساز اگر رسم به کمالی
همان پلنگ به دریایم و نهنگ به صحرا
فزود ریگ روان دستگاه عشرت مجنون
یکی هزارشد اکنون حساب سنگ به صحرا
کدورت دل خون بسته هیچ چاره ندارد
نشستهایم چو ناف غزاله تنگ به صحرا
توفکرحاصل خودکنکه خلق سوخته خرمن
فتاده است پراکنده چونکلنگ به صحرا
درین جنونکده منع فضولیات نتوانکرد
هوس بهطبع تو خودروست همچو بنگ بهصحرا
مباش غرهٔ نشوو نمای فرصت هستی
خرام سیلکند ناکجا درنگ به صحرا
زهی به دامن ما موج این محیط چه بندد
گذشتهایم پرافشانتر از خدنگ به صحرا
به عالم دگر افتادگرد وحشت بیدل
نساخت مشرب مجنون ما زننگ به صحرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.