هوش مصنوعی:
این شعر به موضوعاتی مانند ناامیدی، ظلم، حسرت، آزادی، و تناقضهای زندگی میپردازد. شاعر از بیفایده بودن آموزش برای افراد افسرده، ظلم ستمگران، حسرت عشق، و تلاش نادانان برای رفاه سخن میگوید. همچنین، به مفاهیمی مانند خموشی معنادار، قدرت بیان، و ارزش واقعی اشیا و احساسات اشاره دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و اجتماعی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی اشارات انتقادی و عرفانی نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۳۴
عبث تعلیم آگاهی مکن افسرده طبعان را
کهبینایی چو چشمازسرمهممکن نیستمژگان را
به غیر ز بادپیمایی چه دارد پنجهٔ منعم
ز وصل زرهمان یکحسرت آغوشاستمیزانرا
به هرجا عافیت رو داد نادان در تلاش افتد
دویدن ریشهٔ گلهای آزادیست طفلان را
حسد را ریشه نتوان یافت جزدر طینت ظالم
سر دنباله دایم در دل تیر است پیکان را
درشتان را ملایم طینتیهایم خجل دارد
زبان از نرمگویی سرنگون افکند دندان را
اگر سوزد نفس از شور محشرباج میگیرد
خموشیهای این نی درگره دارد نیستان را
کتاب پیکرم یک موج می شیرازه میخواهد
نم آبی فراهم میکند خاک پریشان را
فغانکاین نوخطان سادهلوح از مشق بیباکی
به آب تیغ میشویند خط عنبرافشان را
دگرکو تحفهای تا گلرخان فهمند مقدارش
چو نقش پا بهخاک افکندهاند آیینهٔ جان را
چو بویگل لباس راحت ما نیست عریانی
مگر درخواب بیندپای مجنون وصلدامان را
بهبیسامانیام وقتاست اگر شور جنونگرید
که دستیگرکنم پیدا نمییابمگریبان را
بهچشم خونفشان بیدل توآن بحرگوهرخیزی
که لاف آبرو پیشتگدازد ابر نیسان را
کهبینایی چو چشمازسرمهممکن نیستمژگان را
به غیر ز بادپیمایی چه دارد پنجهٔ منعم
ز وصل زرهمان یکحسرت آغوشاستمیزانرا
به هرجا عافیت رو داد نادان در تلاش افتد
دویدن ریشهٔ گلهای آزادیست طفلان را
حسد را ریشه نتوان یافت جزدر طینت ظالم
سر دنباله دایم در دل تیر است پیکان را
درشتان را ملایم طینتیهایم خجل دارد
زبان از نرمگویی سرنگون افکند دندان را
اگر سوزد نفس از شور محشرباج میگیرد
خموشیهای این نی درگره دارد نیستان را
کتاب پیکرم یک موج می شیرازه میخواهد
نم آبی فراهم میکند خاک پریشان را
فغانکاین نوخطان سادهلوح از مشق بیباکی
به آب تیغ میشویند خط عنبرافشان را
دگرکو تحفهای تا گلرخان فهمند مقدارش
چو نقش پا بهخاک افکندهاند آیینهٔ جان را
چو بویگل لباس راحت ما نیست عریانی
مگر درخواب بیندپای مجنون وصلدامان را
بهبیسامانیام وقتاست اگر شور جنونگرید
که دستیگرکنم پیدا نمییابمگریبان را
بهچشم خونفشان بیدل توآن بحرگوهرخیزی
که لاف آبرو پیشتگدازد ابر نیسان را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.