هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی بیانگر ناامیدی و دل‌تنگی شاعر از دنیا و آرزوهای برآورده نشده است. او از جاه و حشم، شهرت، و عشق ناکام سخن می‌گوید و احساس می‌کند که دلش به آرامش نرسیده است. شاعر از مفاهیمی مانند عشق، حقیقت، و رازهای هستی نیز صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۴

نشود جاه و حشم شهرت خام دل ما
این نگینها متراشید به نام دل ما

ذره‌ای نیست‌که بی‌شور قیامت یابند
طشت‌نه چرخ فتاده‌ست ز بام دل ما

نشئهٔ دورگرفتاری ما سخت رساست
حلقهٔ زلف‌که دارد خط جام دل ما

صبح هم با نفس ازخویش برون می‌آید
که رسانده‌ست بر افلاک پیام دل ما؟

عالمی را به درکعبهٔ تحقیق رساند
جرس قافلهٔ صبح خرام دل ما

برهمین آبله ختم است ره‌کعبه ودیر
کاش می‌کردکسی سیر مقام دل ما

به‌سخن‌کشف معمای عدم‌ممکن نیست
خامشی نیز نفهمیدکلام دل ما

رنگها داشت بهارمن وما لیک چه سود
گل این باغ نخندید به‌کام دل ما

انس جاوید دگر ازکه طمع باید داشت
دل ما نیز نشد آنهمه رام دل ما

داغ محرومی دیدار ز محفل رفتیم
برسانید به آیینه سلام دل ما

نام صیاد پرافشانی عنقا کافیست
غیر بیدل‌گرهی نیست به دام دل ما
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.