هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلبستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او از تلخی‌ها و بیم‌و‌امیدهای عشق می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که با او مهربان باشد تا بتواند از این حالات رهایی یابد. شاعر همچنین از تأثیرات عمیق عشق بر روح و جان خود سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که او را از این حالات نجات دهد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتوان آن‌ها را به درستی درک کرد.

غزل شمارهٔ ۱۴۶۱

پایی به میان دَرنِهْ، تا عیش زِ سَر گیرم
تو تَلْخ مَشو با من، تا تَنگِ شِکَر گیرم

بی‌رَنگ فرورفتم، در عشقِ تو ای دِلْبَر
بَرکَش تو از این خُنبَم، تا رنگِ دِگَر گیرم

دِلْتنگ‌تر از میمم، چون در طَمَع و بیمَم
من قُرصِ به دو نیمَم، چون شکلِ قَمَر گیرم

ای از رُخِ شاهِ جان، صد بیذَق را سُلطان
بر اسپْ نِشین ای جان تا غاشیه برگیرم

وَزْ بادِ لَجاجِ خود، وَزْ غُصّهٔ نیک و بَد
هر چند بَدَم در خود، وَاللّهْ که بَتَر گیرم

اَمنی‌‌‌ست ‌مرا از تو، اَمنَم تویی ای مَه رو
یا اَمن دِهَم زین سو، یا راهِ خَطَر گیرم

چون سَرو خَمید از من، گُلْزار چَرید از من
ایمان چو رَمید از من، تَرسَم که کَفَر گیرم

تو غَمْزهٔ غَمّازی، از تیرْ سِپَر سازی
چون تیرْ تو اندازی، پس من چه سِپَر گیرم؟

زیر و زَبَرِ عشقم شَمسُ الْحَقِ تبریز است
جان را زِ پِیِ عشقش، من زیر و زَبَر گیرم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.