هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و وابستگی شدید خود به معشوق سخن میگوید. او خود را نقاشی میداند که هر لحظه بتهای جدیدی میسازد، اما همه را در برابر معشوق نابود میکند. شاعر از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق میگوید و بیان میکند که جانش با معشوق آمیخته شده است. او از عشق و مهر معشوق سخن میگوید و بیان میکند که بدون معشوق، دلش ویران است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهتر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۴۶۲
صورتگَرِ نَقّاشم، هر لحظه بُتی سازم
وان گَهْ همه بُتها را، در پیشِ تو بُگْدازم
صد نَقْش بَرانگیزم، با روحْ دَرآمیزم
چون نَقْشِ تو را بینم، در آتشش اندازم
تو ساقیِ خَمّاری، یا دشمنِ هُشیاری
یا آن کِه کُنی ویران، هر خانه که میسازم
جانْ ریخته شُد بر تو، آمیخته شُد با تو
چون بویِ تو دارد جانْ، جان را هَله بِنْوازم
هر خون که زِ من رویَد، با خاکِ تو میگوید
با مِهرِ تو هم رَنگم، با عشقِ تو هَنْبازم
در خانهٔ آب و گِل، بیتوست خَرابْ این دل
یا خانه دَرآ جانا یا خانه بِپَردازم
وان گَهْ همه بُتها را، در پیشِ تو بُگْدازم
صد نَقْش بَرانگیزم، با روحْ دَرآمیزم
چون نَقْشِ تو را بینم، در آتشش اندازم
تو ساقیِ خَمّاری، یا دشمنِ هُشیاری
یا آن کِه کُنی ویران، هر خانه که میسازم
جانْ ریخته شُد بر تو، آمیخته شُد با تو
چون بویِ تو دارد جانْ، جان را هَله بِنْوازم
هر خون که زِ من رویَد، با خاکِ تو میگوید
با مِهرِ تو هم رَنگم، با عشقِ تو هَنْبازم
در خانهٔ آب و گِل، بیتوست خَرابْ این دل
یا خانه دَرآ جانا یا خانه بِپَردازم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.