هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، غم و اندوه عمیق شاعر را بیان می‌کند. او از رنج‌های زندگی، ناامیدی، و تلاش‌های بی‌ثمر سخن می‌گوید و از مفاهیمی مانند صبر، عشق، و جنون نیز یاد می‌کند. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند شمع، سنگ، و شیشه، احساسات خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۷

می‌خورد خون نفس اندر دل غم پیشهٔ ما
جوهرتیغ بود خارو خس بیشهٔ ما

بس که چون شمع به غم نشوونما یافته‌ایم
شعله را موج طراوت شمرد ریشهٔ ما

سختی دهر ز صبر دل ما زنهاری‌ست
آب شد طاقت سنگ ازجگر شیشهٔ ما

قد خم‌گشه همان ناخن فرهاد غم است
سعی بیجاست به جز جان‌کنی ازتیشهٔ ما

شغل رسوایی و مستوری احوال بلاست
کاش آرایش بازار دهد پیشهٔ ما

شور زنجیر جنون از نفس ما پیداست
نکهت زلف‌که پیچیده بر اندیشهٔ ما

چشم امید نداریم زکشت دگران
دل ما دانهٔ ما، نالهٔ ما، ریشهٔ ما

خامشیها سبق مکتب بیتابی نیست
یک قلم ناله بود مشق نی پیشهٔ ما

نشئهٔ مشرب بیرنگی ازآن صافترست
که شود موج پری درّد ته شیشهٔ ما

بیدل از فطرت ما قصر معانی‌ست بلند
پایه دارد سخن ازکرسی اندیشهٔ ما
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.