هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق الهی سخن می‌گوید. او از حیرت و سرگشتگی خود در راه عشق می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که راه را به او نشان دهد. شاعر خود را عاشق و مشتاق می‌داند و از معشوق طلب رحمت و بخشش دارد. در نهایت، او خود را شاگرد و مرید شمس‌الدین تبریزی معرفی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و شعری است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. بنابراین، برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است.

غزل شمارهٔ ۱۴۶۵

ای کرده تو مهمانم، در پیش دَرآ جانم
زان روی که حیرانَم، من خانه‌‌ نمی‌‌دانم

ای گشته زِ تو والِهْ، هم شهر و هم اَهلِ دِهْ
کو خانه؟ نِشانَم دِهْ، من خانه‌‌ نمی‌‌دانم

زان کَس که شُدی جانش، زان کَس مَطَلَب دانش
پیش آ و مَرَنْجانَش، من خانه‌‌ نمی‌‌دانم

وان کَزْ تو بَوَد شورَش، می‌دار تو مَعْذورَش
وَزْ خانه مَکُن دورَش، من خانه‌‌ نمی‌‌دانم

منْ عاشق و مُشتاقم، منْ شُهرهٔ آفاقَم
رَحْم آر و مَکُن طاقَم، من خانه‌‌ نمی‌‌دانم

ای مُطربِ صاحِبْ صَف می‌زَن تو به زَخْمِ کَف
بر راهِ دِلَم این دَف، من خانه‌‌ نمی‌‌دانم

شَمسُ الْحَقِ تبریزم جُز با تو نَیامیزم
می اُفتم و می‌خیزم، من خانه‌‌ نمی‌‌دانم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.