هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و شیدایی خود سخن میگوید. او خود را همدم مرغان، عاشق پری و مرد پریخوان توصیف میکند. شاعر از حالات متناقض خود مانند مدهوشی، هوشیاری، ناطق بودن و خاموشی سخن میگوید و از عشق به مریم و حالات پریشانی خود مینالد. او از عشق شیدا و رهایی از تشویش میگوید و خود را در حالات مختلفی مانند خون و شیر، طفل و پیر، چاکر و میر توصیف میکند. شاعر همچنین خود را شمس شکرریز، خطه تبریز، ساقی و مست، شهره و پنهان میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۴۶۶
در عشقِ سُلَیمانی، من هَمدَمِ مُرغانَم
هم عشقِ پَری دارم، هم مَردِ پَری خوانَم
هر کَس که پَری خوتَر، در شیشه کُنم زوتَر
بَرخوانَم اَفْسونَش، حَرّاقه بِجُنبانَم
زین واقعه مَدهوشَم، باهوشم و بیهوشم
هم ناطِق و خاموشَم، هم لوحِ خَموشانَم
فریاد که آن مَریَم، رنگی دِگَر است این دَم
فریاد، کَزین حالَتْ فریاد نمیدانَم
زانْ رنگْ چه بیرنگَم، زانْ طُرّه چو آوَنگَم
زانْ شمعْ چو پروانه، یا رَب چه پَریشانَم
گفتم که مَها جانی، امروزْ دِگَر سانی
گفتا که بُرو، مَنْگَر از دیدهٔ انسانَم
ای خواجه اگر مَردی، تَشویش چه آوردی؟
کَزْ آتشِ حِرصِ تو، پُر دود شود جانَم
یا عاشقِ شَیدا شو، یا از بَرِ ما واشو
در پَرده مَیا با خود، تا پَرده نَگَردانَم
هم خونَم و هم شیرم، هم طِفْلَم و هم پیرم
هم چاکِر و هم میرم، هم اینَم و هم آنَم
هم شَمسِ شِکَرریزَم، هم خِطّهٔ تبریزم
هم ساقی و هم مَستم، هم شُهره و پنهانَم
هم عشقِ پَری دارم، هم مَردِ پَری خوانَم
هر کَس که پَری خوتَر، در شیشه کُنم زوتَر
بَرخوانَم اَفْسونَش، حَرّاقه بِجُنبانَم
زین واقعه مَدهوشَم، باهوشم و بیهوشم
هم ناطِق و خاموشَم، هم لوحِ خَموشانَم
فریاد که آن مَریَم، رنگی دِگَر است این دَم
فریاد، کَزین حالَتْ فریاد نمیدانَم
زانْ رنگْ چه بیرنگَم، زانْ طُرّه چو آوَنگَم
زانْ شمعْ چو پروانه، یا رَب چه پَریشانَم
گفتم که مَها جانی، امروزْ دِگَر سانی
گفتا که بُرو، مَنْگَر از دیدهٔ انسانَم
ای خواجه اگر مَردی، تَشویش چه آوردی؟
کَزْ آتشِ حِرصِ تو، پُر دود شود جانَم
یا عاشقِ شَیدا شو، یا از بَرِ ما واشو
در پَرده مَیا با خود، تا پَرده نَگَردانَم
هم خونَم و هم شیرم، هم طِفْلَم و هم پیرم
هم چاکِر و هم میرم، هم اینَم و هم آنَم
هم شَمسِ شِکَرریزَم، هم خِطّهٔ تبریزم
هم ساقی و هم مَستم، هم شُهره و پنهانَم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
۱۴۶۱
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.