هوش مصنوعی: این شعر از مینا (احتمالاً اشاره به جام شراب) و محفل میگساری صحبت می‌کند. شاعر از عشق به شراب، مستی، و حالات روحی ناشی از آن می‌گوید و از مفاهیمی مانند فنا، بقا، و تسلیم در برابر تقدیر سخن می‌راند. همچنین، اشاراتی به پیری، امید، و ناامیدی در زندگی دارد.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و فلسفی عمیق است و همچنین به موضوعاتی مانند شراب و مستی اشاره دارد که ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۸

ازین محفل چه امکان است بیرون رفتن مینا
که پالغز دو عالم دارد امشب دامن مینا

نفس سرمایهٔ عجزاست از هستی مشو غافل
که تا صهباست نتوان برد خم ازگردن مینا

سلامت بی‌خبر دارد ز فیض عالم آبم
حباب من ندارد صرفه در نشستن مینا

بتاب ای آفتاب عیش مخموران‌که در راهت
سفیدازپنبه شد چون صبح چشم روشن مینا

اگر می نیست ای مطرب‌تو ازافسانهٔ دردی
دل سنگین ما خونین به طرف دامن مینا

حباب باده با ساغر نفس دزدیده می‌گوید:
که از چشم تو دارد نرگسستان‌گلشن مینا

مدد از هیچ‌کس در موسم پیری نمی‌خواهم
که بس باشد مرا برکف عصای‌گردن مینا

تحیر در صفای امتیاز باده می‌لغزد
پری‌گویی عرق‌کرده‌ست در پیراهن مینا

دلی آمادة چندین هوس داری بهم بشکن
مبادا فتنه‌زاییها کند آبستن مینا

اگر جوش بقا نبود فنا هم نشئه‌ای دارد
که از قلقل مدان آهنگ بشکن‌بشکن مینا

امید سرخوشی در محفل امکان نمی‌باشد
مگر از خود تهی‌گشتن شود پرکردن مینا

اگر بیدل ز اهل مشربی تسلیم سامان‌کن
رگ‌گردن ندارد نسبتی باگردن مینا
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.