هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیمی مانند ناپایداری دنیا، فریبندگی ظواهر، رنج عشق و جدایی، و ناامیدی از رسیدن به آرزوها می‌پردازد. شاعر از بی‌وفایی دنیا، رنج‌های عشق، و ناتوانی در رسیدن به مقصود سخن می‌گوید و با تصاویری مانند شمع، خاک، و خون، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، همچنین توصیف رنج‌های عاطفی و ناامیدی‌های وجودی در این شعر، برای درک و تجربه‌ی مخاطبان نوجوان و بزرگسال مناسب است. این متن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد تا بتواند تأثیر عمیق خود را بگذارد.

غزل شمارهٔ ۳۰۹

فلک این سرکشی چند از غبار آرمیدنها
نمی‌بایست از خاک اینقدر دامن کشیدنها

مخور ای شمع از هستی فریب مجلس‌آرایی
که یک‌گردن نمی‌ارزد به چندین سر بریدنها

همان بهترکه عرض ریشه در خاک عدم باشد
به رنگ صبح، برق حاصل است اینجا دمیدنها

شبی از بیخودی نظارهٔ آن بی‌وفاکردم
کنون‌چشمم چوشمع‌کشته داغ‌است ازندیدنها

به سازمحفل بیرنگ هستی سخت حیرانم
که‌نبض ناله خاموش است و دل‌مست شنیدنها

مقام وصل نایاب است و راه سعی ناپیدا
چه می‌کردیم یارب‌گر نبودی نارسیدنها

کف خاک هوا فرسوده‌ای‌، ای بی‌خبرشرمی
به‌گردون چند چون صبحت برد بیجا دویدنها

سرشکم‌داشت از شوقت گداز آلوده تحریری
به بال موج بستم نامهٔ در خون تپیدنها

چو اشکم‌، ناتوانی رخصت جرأت نمی‌بخشد
مگر از لغزش پابندم احرام دویدنها

شرارم‌، شعله‌ام‌، رنگم‌، کدامین طایرم یارب
که می‌خواند شکست بالم افسون پریدنها

ز شرم نرگس مخمور او چندان عرق‌کردم
که سرتا پای من میخانه شد ازشیشه چیدنها

ز احوال دل غمدیدهٔ بیدل چه می‌پرسی
که‌هست‌این‌قطره‌خون‌چون‌غنچه‌محروم‌از چکیدنها
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.