هوش مصنوعی: این شعر به مضامینی مانند عشق، رنج، سرنوشت، فریبندگی زندگی و ناپایداری دنیا می‌پردازد. شاعر از تب و تاب عشق، نیرنگ زندگی، و ناامیدی از آرزوها سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند خاکساری، راحت‌طلبی، و فنای هستی اشاره دارد. تصاویری مانند شمع، برق، گلاب، و دریا به کار رفته‌اند تا احساسات عمیق و متضاد را بیان کنند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، همراه با استفاده از استعاره‌های پیچیده، درک کامل آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین، برخی مضامین مانند ناامیدی و ناپایداری زندگی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۰

چو شمع تا سحر افسانه می‌شود تب وتاب
نگاه برق خرام است جلوه‌ای دریاب

اگر غنا طلبی مشق خاکساری‌کن
حضورگنج براتی‌ست سرنوشت خراب

به فیض‌کاهلی آماده است راحت ما
که سایه راست ز پهلوی عجز بستر خواب

فریب جلوهٔ نیرنگ زندگی نخوری
که شسته‌اند ازین صفحه غیر نقش سراب

در آن بساط‌که از رنگ آرزو پرسند
چو یاس در نفس ما شکسته است جواب

به دل اگر برسی جستجو نمی‌ماند
تحیر است درآیینه شوخی سیماب

نماند در دل ما خونی از فشار غمت
به غنچگی زگل ماگرفته‌اندگلاب

ز شرم حلقهٔ آن زلف حیرتی دارم
که ناف آهوی مشکین چرا نشدگرد‌اب

عجب‌که رشتهٔ پروین زهم نمی‌گسلد
چنین‌که از عرق روی اوست درتب و تاب

زموج رنگ به دوران نشئهٔ نگهت
خط شکسته توان خواند از جبین شراب

غرور هستی او را فنای ماست دلیل
خم‌کلاه محیط است در شکست حباب

کسی چه چاره‌کند سرنوشت را بیدل
نشست سرخط موج ازجبین دریا آب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.