هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر درد و رنج انسان در جستجوی معنا و حقیقت در جهانی پر از سراب و توهم است. شاعر از تلاش‌های بی‌ثمر، شکست‌ها و ناکامی‌ها سخن می‌گوید و به ناپایداری آرزوها و امیدها اشاره می‌کند. او از عشق، رنج و جدایی می‌سراید و جهان را محیطی پر از اضطراب و بی‌قراری می‌داند. در نهایت، شاعر به نارسایی و ناتوانی انسان در رسیدن به کمال اعتراف می‌کند و از دیگران می‌خواهد که او را درک کنند.
رده سنی: 18+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، فضای غالب شعر، حزن‌انگیز و همراه با ناامیدی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۱

ز درد تشنه‌لبیها در این محیط سراب
دلی گداخته‌ایم و رسیده‌ایم به آب

تأملی‌که چه دارد تلاش محرمی‌ات
شکست آینه را جلوه‌کرده‌اند خطاب

حصول ریشهٔ آمال سر به سرپوچ است
تلاش موج چه خرمن‌کند به غیرحباب

فسانهٔ دل پر خون شنیدنی دارد
به دوش شعله جرس بسته است اشک‌کباب

اگر تبسم گل ابروی ادا دزدد
شکست بال شود بهر بلبلان محراب

خیال نرگس مست تو بیخودی اثر است
وگرنه دیدهٔ بختم نداشت این همه خواب

به فیض دیدهٔ تر هیچ نشئه نتوان یافت
تو ساز میکده‌کن‌، ما و این دو شیشه شرا‌ب

اگر به وادی امکان غبار بی‌آبی‌ست
هجوم آبله‌ات ازکجا دماند حباب

نفس چه واکشد از پردهٔ توهم ما
که ساز در دل خاک است و بر هوا مضراب

درین محیط چو موج اینقدرتردد چیست
به رفتنی که ندارد درنگ پرمشتاب

کسی ز دام تعلق چسان برون تازد
شکسته‌گردن هر موج طوقی ازگرداب

مقیم انجمن نارسایی‌ام بیدل
به هرکجا نرسد سعی‌کس مرا دریاب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.