هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، با تصاویر شاعرانه و نمادین، به موضوعاتی مانند عشق، جدایی، اندوه و جستجوی رهایی می‌پردازد. شاعر از مهتاب به عنوان نمادی از معشوق یا حقیقت عرفانی یاد می‌کند و از ناپایداری دنیا و بی‌قراری روح انسان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده، و لحن غمگین و تأمل‌برانگیز شعر، درک کامل آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این شعر更适合 افرادی که با ادبیات کلاسیک فارسی آشنایی نسبی دارند و توانایی درک مفاهیم انتزاعی را دارند.

غزل شمارهٔ ۳۵۷

به خاک راه‌که‌گردید قطره‌زن مهتاب
که چون‌گلاب فشاندم به پیرهن مهتاب

به صد بهار سر وبرگ این تصرف نیست
جهان‌گرفت به یک برگ یاسمن مهتاب

دگر چه چاره جز آتش زدن به‌کسوت هوش
فتاده است به فکرکتان من مهتاب

در آن بساط‌که شمع طرب شود خاموش
زپنبهٔ سرمینا برون فکن مهتاب

به این صفا نتوان جلوهٔ صباحت داد
گذشته است ز خوبان سیمتن مهتاب

به هر طرف نگری عیش می‌خرامد و بس
ز بس‌که‌کرد به فکر سفر وطن مهتاب

ز چاه ظلمت این خاکدان رهایی نیست
مگر ز چیدن دامن‌کند رسن مهتاب

عبث ز وهم‌، بساط دوام عیش مچین
که‌کرد تا سحر این جامه راکهن مهتاب

به‌گلشنی‌که حیا شبنم بهارتو بود
گداخت آینه چندانکه شد چمن مهتاب

سراغ عیشی از این انجمن نمی‌یابم
مگر چو شمع دمانم ز سوختن مهتاب

شهید ناز تو در خاک بی‌تماشا نیست
ز موج خون چمنی دارد ازکفن مهتاب

مباش بیخبر از فیض گریه‌ام بیدل
که شسته است جهان را به اشک من مهتاب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.