هوش مصنوعی: این شعر به بیان دردها و رنج‌های شبانه و سیاه‌بختی‌های انسان می‌پردازد. شاعر از شب به عنوان نماد تاریکی، اندوه و ناامیدی یاد می‌کند و از روز و صبح به عنوان نماد روشنایی و امید. او از نادانی، بی‌عدالتی و رنج‌های زندگی شکایت دارد و در عین حال به دنبال یافتن امید و روشنایی در دل تاریکی‌هاست.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و بیان رنج‌های زندگی نیاز به بلوغ فکری برای درک و تحلیل دارد.

غزل شمارهٔ ۳۸۰

هرکه راکردند راحت محرم احسان شب
چون سحربرآه محمل بست درهجران شب

تیره‌بختان را ز نادانی به چشم کم مبین
صبح با آن روشنی‌گردی‌ست از دامان شب

آسمان نشناخت موقع ور‌نه در تحریر فیض
بر بیاض صبح ننوشتی خط ریحان شب

بهر منع شکوه بختم سرمه‌سایی می‌کند
لیک ازین غافل‌که می‌بالد بلند افغان شب

گر حضور صبح اقبالی نباشدگو مباش
از سیه‌بختی به سامان کرده‌ام سامان شب

از فلک تا زله برداری شکم برپشت بند
آفتاب اینجاست داغ آرزوی نان شب

با چنین خوابی‌که بختم مایه‌دار نقد اوست
می‌توان‌کردن ادا از روز من تاوان شب

سطر آهی نارسا افتاد رنگ صبح ریخت
زان همه مشقی که کردم در دبیرستان شب

الفت بخت سیه چون سایه داغم‌کرده است
ششجهت روز است و من‌دارم همان دامان شب

بیدل از یادش به ترک خواب سودا کرده‌ایم
ورنه جز محمل قماشی نیست در دکان شب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.