هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، سرشار از مضامین عاشقانه، عرفانی و فلسفی است. شاعر از درد عشق، فراق، ناامیدی و جستجوی معنا سخن می‌گوید. تصاویری مانند خون بسته از غم، دندان شکسته، شمع سوخته و آینه‌ای که نفس را نشان می‌دهد، فضایی حزن‌انگیز و تأمل‌برانگیز ایجاد می‌کنند. شعر به مفاهیمی مانند وصال، وفا، رنج‌های عشق و ناتوانی انسان در رسیدن به آرزوهایش می‌پردازد.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، و لحن حزن‌آلود شعر، درک کامل آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این شعر更适合 کسانی که تجربه‌ی زندگی بیشتری دارند و می‌توانند با مضامین آن ارتباط عمیق‌تری برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۳۸۷

خون بسته است ازغم آن لعل پان به لب
دندان شکسته‌ای که فشارد زبان به لب

عیش وصال و ذوق‌کنار آرزوی‌کیست
ماییم و حرف بوسی ازآن آستان به لب

صبحی تبسمی به تأمل دمانده‌ایم
زان‌گرد خط‌که نیست چو حرفش‌نشان به‌لب

راهی به درد بی‌اثری قطع‌کرده‌ایم
همچون سپندم آبله دارد فغان به لب

از بسکه امتحانکدهٔ وهم هستی‌ام
آید نفس چوآینه‌ام هر زمان به لب

عشاق تا حدیث وفا را زبان دهند
چون شمع می‌دود همه اجزایشان به لب

بی‌خامشی‌گم است سررشتهٔ سخن
بندی زبان به‌کام‌که یابی دهان به لب

دلکوب فطرت است حدیث سبکسران
چون پنبه نام‌کوه نیایدگران به لب

خواهی نفس فروکش و خواهی به ناله‌کوش
جولان عمررا نکشدکس عنان به لب

خلقی به‌حرف وصوت فشرده‌ست پای جهد
راهی چو خامه می‌رود این‌کاروان به لب

سیری ز خوان چرخ‌کسی را به‌کام نیست
دارد هلال هم سخن از حرف نان به لب

سعی ضعیف خلق به جایی نمی‌رسد
گرمرد قدرتی نفست را رسان به لب

بیدل به جلوه‌گاه نثار تبسمش
آه از ستمکشی‌که نیاورد جان به لب
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.