هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و متناقض شاعر دربارهٔ عشق، هستی، ناامیدی و خودشناسی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند حیرت، بی‌خودی، تب و تاب عشق، ناتوانی و نومیدی سخن می‌گوید و با تصاویر شاعرانه‌ای مانند شمع، آیینه، پرواز اندیشه و توفان بی‌خودی، حالات درونی خود را به تصویر می‌کشد. در نهایت، شعر بر قدرت عشق و پیچیدگی‌های آن تأکید دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، برای درک و ارتباط بهتر، به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. نوجوانان در این سن معمولاً توانایی تحلیل و درک چنین مضامینی را دارند.

غزل شمارهٔ ۴۰۷

شب ‌که حیرت ‌با خیالت‌ طرح ‌قیل ‌و قال ریخت
همچو شمع از پیکرم یکسر زبان لال ریخت

یک‌ سحر تا نقش‌بندم‌ صد چمن‌رنگم شکست
تا به پروازی رسم اندیشه چندین بال ریخت

همچو دل آیینهٔ ‌وهمی به دست افتاده است
می‌توان از لاف‌هستی یک‌جهان تمثال ریخت

گاه عرض سرنوشت ناتوانیهای من
تا رقم در جلوه آید،‌ کلک قدرت نال ریخت

یک نفس چون سایه گشتم، غافل از خورشید عشق
بر سراپایم سواد نامهٔ اعمال ریخت

آبم از شرم سماجت پیشگان این چمن
بهر یک لبخنده نتوان آبرو هرسال ریخت

بی‌تب شوقت به رنگ شعله داغ اخگرم
آرمیدنها مرا در قالب تبخال ریخت

رفته‌ام از خویشتن چندانکه می‌آیم هنوز
بیخودی از ماضی‌ام توفان استقبال ریخت

عمر بگذشت و همان ناقدردان جلوه‌ایم
نیستی آیینهٔ ما سخت بی‌تمثال ر‌یخت

صبح این وبرانه‌ایم از فیض نومیدی مپرس
خاک ما بر باد رفت و عالم اقبال ریخت

تا پری افشانده‌ایم از آسمانها برتریم
بسمل رنگیم نتوان خون ما پامال ریخت

کار با عشق ‌است بپدل ورنه ‌در میدان لاف
بوالهوس هم می‌تواند خونی از قیفال ریخت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.