هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر احساسات عمیق و دردهای عاطفی شاعر است. او از اشک‌هایش، غرور شکسته، خواب‌های تلخ و گمگشتگی دلش می‌گوید. تصاویری مانند شمع، گل، آب نمک و خاکستر برای توصیف حالات درونی او به کار رفته‌اند. شاعر احساس می‌کند که همه چیز از دست رفته و تنها افتادگی و رنج برایش باقی مانده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۰۸

زان اشک‌که چون شمع زچشم‌تر من ریخت
مجلس همه‌رنگین شد و گل در بر من ریخت

آهنگ غروری چو شرر در سرم افتاد
تا چشم به پرواز گشودم پر من ریخت

افسون غنا خواب مرا تلخ برآورد
این آب نمک بود که بر گوهر من ریخت

آن روز که یازید جنون دست حمایت
مو چتر شد و سایهٔ ‌گل بر سر من ریخت

عمری‌ست سراغ دل گمگشته ندارم
یارب به‌کجا این ورق از دفتر من ریخت

چون شعله پس از مرگ به خود چشم‌ گشودم
برروی من آبی‌ست‌که خاکستر من ریخت

اشکم ز تنک‌مایگی‌ام هیچ مپرسید
تا جرعه فشانم به زمین ساغر من ریخت

فریادکه چون شمع به جایی نرسیدم
یک لغزش مژگان به همه پیکر من ریخت

چون سایه ز بیمار ادب دست بداربد
افتادگیی بود که بر بستر من ریخت

بیدل دیت آب رخ خود زکه خواهم
این خون قناعت طمع‌ کافر من ریخت
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.