هوش مصنوعی:
این شعر از بیدل دهلوی، با زبانی عرفانی و فلسفی، به موضوعاتی مانند وحدت وجود، عشق، رنجهای انسانی، و گذر از مادیات به سوی حقیقت میپردازد. شاعر از دیوارهای خیالی که مانع عبرتگیری میشوند، نیرنگهای کثرت، و دردهای زندگی سخن میگوید و در نهایت به روشنبینی و رهایی از غبار هستی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و گذر از مادیات ممکن است برای سنین پایین نامفهوم یا سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۴۲۶
خیالی سد راه عبرت ماست
گر این دیوار نبود خانه صحراست
من وپیمانهٔ نیرنگکثرت
دماغ وحدتم اینجا دو بالاست
شرر خیزست چشم از اشکگرمم
به رنگ داغ جامم شعلهپیماست
نخواندم غیر درس بینشانی
ورقهای کتابم بال عنقاست
نیام خاتم، ولی از دولت عشق
خط پیشانی من هم چلیپاست
بکن حفظ نفس تا میتوانی
که نخل زندگی، زین ریشه برپاست
چو دل روشن شود، هستی غبار است
نفس، در خانهٔ آیینه رسواست
شدم خاک و غبارم هیچ ننشست
هنوزم نالههای درد پیداست
سبک بگذر ز دلهای اسیران
که تمکین تو سنگ شیشهٔ ماست
فلک، گرد خرام کیست، یارب
ز پا ننشست تا این فتنه برخاست
به رنگ آبله عمریست بیدل
ز خجلت دیدهٔ من در ته پاست
گر این دیوار نبود خانه صحراست
من وپیمانهٔ نیرنگکثرت
دماغ وحدتم اینجا دو بالاست
شرر خیزست چشم از اشکگرمم
به رنگ داغ جامم شعلهپیماست
نخواندم غیر درس بینشانی
ورقهای کتابم بال عنقاست
نیام خاتم، ولی از دولت عشق
خط پیشانی من هم چلیپاست
بکن حفظ نفس تا میتوانی
که نخل زندگی، زین ریشه برپاست
چو دل روشن شود، هستی غبار است
نفس، در خانهٔ آیینه رسواست
شدم خاک و غبارم هیچ ننشست
هنوزم نالههای درد پیداست
سبک بگذر ز دلهای اسیران
که تمکین تو سنگ شیشهٔ ماست
فلک، گرد خرام کیست، یارب
ز پا ننشست تا این فتنه برخاست
به رنگ آبله عمریست بیدل
ز خجلت دیدهٔ من در ته پاست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.