هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و فلسفی، به موضوعاتی مانند هستی، حیات، رنج‌های روزگار، عجز و نیاز انسان، و جستجوی معنا در زندگی می‌پردازد. شاعر از دردها و حسرت‌های خود سخن می‌گوید و به دنبال راهنمایی و نجات است. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیمی مانند آیینه، گوهر شکسته، و آب حیات دارد که نمادین هستند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از واژگان و استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۳۴

عشرت‌فروز انجمن هستی‌ام حیاست
چون شبنم گلم‌، عرق آیینهٔ بقاست

باشد که نکهتی به مشام اثر رسد
عمری‌ست نقد دست نیازم‌ گل دعاست

کو مشتری که سرمه ی عبرت کشد به چشم
یعنی شکست قیمتم اجزای توتیاست

آن ‌گوهر شکسته دلم‌ کاندرین محیط
گرداب‌، بهر دانهٔ من سنگ آسیاست

می‌جوشم از طبیعت آفات روزگار
هرجا شکست موج زند، حسرتم صداست

از بس‌گذشته‌ام ز فریب جهان رنگ
آیینه گربه پیش کشم عکس بر قفاست

گم‌کردگان چشمهٔ آب حیات را
در دشت عجز تیغ تو انگشت رهنماست

تا چشم بازکرده‌ای از خود گذشته‌ای
زین بحر تا کنار همین یک بغل‌.شناست

چینی‌شود خموش بهٔک مو‌ی‌سرمه رنگ
با صدهزار موی خروش سرت چراست

محو جمال‌، ننگ فضولی نمی‌کشد
نظاره در قلمرو آیینه نارساست

ما دردسر، ز افسر دولت نمی‌کشیم
بخت سیاه ما چه‌ کم از سایهٔ هُماست

عمریست در طلسم کدورت نشسته‌ایم
بیدل غبار خاطر ما آشیان ماست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.