هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند عجز، تسلیم، ایثار، و دردهای روحی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند تپش دل، عرق شرم، و خاکستر شدن سخن می‌گوید و بر اهمیت عمل بیش از لاف هنر تأکید دارد. همچنین، به موضوعاتی مانند رهروی تسلیم، عجز، و فضولی دیگران اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۷۱

در تپش‌آباد دهر حیرت دل لنگر است
مرکز دور محیط آب رخ‌گوهر است

چرخ ز سرگشتگی‌گرد سحر سازکرد
سودن صندل همان شاهد دردسر است

لاف هنر بیهده‌ست تا ننمایی عمل
تیغ نگردد چنارگر همه تن جوهر است

نیست غبار اثر محرم جولان ما
کز عرق شرم عجز راه فضولی تر است

رشتهٔ ساز امید درگره عجز سوخت
شوق چه شوخی‌کند ناله نفس‌پرور است

رهرو تسلیم را، راحله افتادگی
قافلهٔ عجز را خاک شدن رهبر است

تا به قبولی رسی دامن ایثارگیر
شامهٔ آفاق را صیت‌کرم عنبر است

بحث عدو را مده جز به تغافل جواب
زانکه حدیث درشت درخورگوش کر است

دام تپشهای دل حسرت سیر فناست
شعلهٔ بیتاب ما بسمل خاکستر است

روی‌که‌دارد عرق‌، دیده‌سرشک آشناست
زلف‌که در تاب‌رفت نسخهٔ‌دل ابتر است

چاک‌گریبان ما سینه به صحراگشود
تنگی خلق جنون این همه وسعتگراست

بیدل از این انجمن سرخوش دردیم و بس
بزم چو باشد شراب آبله‌اش ساغر است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.