هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از مفاهیمی مانند عشق، حیرت، جنون، انتظار و رنجهای عاطفی سخن میگوید. شاعر از احساسات درونی خود، داغ محبت، بیقراری و نالههای روحش میگوید و از تصاویر شاعرانهای مانند بحر، امواج، اشک و آیینه برای بیان حالات خود استفاده میکند. در نهایت، متن به مفاهیمی مانند عجز، انتظار و ناامیدی نیز اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی احساسی دارد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند جنون، داغ محبت و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۴۷۰
خاموشیام جنونکدهٔ شور محشر است
آغوش حیرت نفسم نالهپرور است
داغ محبتم در دل نیست جای من
آنجاکه حلقه میزنم از دل درونتر است
بیقدر نیستم همهگر باب آتشم
دود سپند من مژهٔ چشم مجمر است
آرام نیست قسمت داناکهبحر را
بالین حباب و وحشت امواج بستر است
از عاجزان بترسکه آیینهٔ محیط
چونگل، به جنبش نفس باد ابتراست
پیوند دل به تار نفس دام زندگیست
درپای سوزنتگرهٔ؟؟ته لنگر است
در بحر انتظارکه قعرش پدید نیست
اشکیکه بر سر مژهای سوختگوهر است
جزوهم نیست نشئهٔ شور دماغ خلق
بدمستی سپهر هم ازگردش سر است
نقشی نبست حیرت ما از جمال یار
چشم امید، دیگر و آیینه، دیگر است
ما را ز فکرمعنی باریک چاره نیست
در صیدگاه ما همه نخجیر لاغر است
پیچیدهایم نامهٔ پرواز در بغل
رنگ شکستگان پر و بال کبوتر است
آیینه در مقابل ما داشتن چه سود
تمثال عجز نالهٔ زنجیر جوهر است
ضبط سرشک ما ادب انفعال اوست
گرحسن برعرق نزند چشم ما تراست
بیدل به فرق خاکنشینان دشت عجز
چون جاده نقش پایی اگر هست افسر است
آغوش حیرت نفسم نالهپرور است
داغ محبتم در دل نیست جای من
آنجاکه حلقه میزنم از دل درونتر است
بیقدر نیستم همهگر باب آتشم
دود سپند من مژهٔ چشم مجمر است
آرام نیست قسمت داناکهبحر را
بالین حباب و وحشت امواج بستر است
از عاجزان بترسکه آیینهٔ محیط
چونگل، به جنبش نفس باد ابتراست
پیوند دل به تار نفس دام زندگیست
درپای سوزنتگرهٔ؟؟ته لنگر است
در بحر انتظارکه قعرش پدید نیست
اشکیکه بر سر مژهای سوختگوهر است
جزوهم نیست نشئهٔ شور دماغ خلق
بدمستی سپهر هم ازگردش سر است
نقشی نبست حیرت ما از جمال یار
چشم امید، دیگر و آیینه، دیگر است
ما را ز فکرمعنی باریک چاره نیست
در صیدگاه ما همه نخجیر لاغر است
پیچیدهایم نامهٔ پرواز در بغل
رنگ شکستگان پر و بال کبوتر است
آیینه در مقابل ما داشتن چه سود
تمثال عجز نالهٔ زنجیر جوهر است
ضبط سرشک ما ادب انفعال اوست
گرحسن برعرق نزند چشم ما تراست
بیدل به فرق خاکنشینان دشت عجز
چون جاده نقش پایی اگر هست افسر است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.