هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند ناامیدی، عشق، رنج‌های انسانی، و فلسفه‌ی زندگی می‌پردازد. شاعر از زبان و چشم بی‌معنا، ناامیدی از جهان، اسارت در عشق، و بیهودگی برخی امیدها سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به مفاهیمی مانند صبر، حیرت، و رهایی از تعلقات دنیوی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی مضامین مانند ناامیدی و اسارت در عشق نیاز به درک بالاتری از زندگی و تجربیات انسانی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۲۹

چشمی‌که ندارد نظری حلقهٔ دام است
هرلب‌که سخن سنج نباشد لب بام است

بی‌جوهری از هرزه درایی‌ست زبان را
تیغی‌که به زنگار فرورفت نیام است

مغرورکمالی ز فلک شکوه چه لازم
کار تو هم از پختگی طبع تو خام است

ای شعلهٔ امید نفس سوخته تا چند
فرداست که پرواز تو فرسودهٔ دام است

نومیدی‌ام از قید جهان شکوه ندارد
با دام و قفس طایر پرریخته رام است

کی صبح نقاب افکند از چهره‌که امشب
آیینهٔ بخت سیهم درکف شام است

نی صبربه دل ماند ونه حیرت به نظرها
ای سیل دل وبرق نظراین چه خرام است

مستند اسیران خم وپیچ محبت
در حلقهٔ‌گیسوی تو ذکر خط جام است

بگذر ز غنا تا نشوی دشمن احباب
اول سبق حاصل زرترک سلام است

گویند بهشت است همان راحت جاوید
جایی‌که به داغی نتپد دل چه مقام است

چشم تو نبسته است مگرگفت و شنودت
محو خودی ای بیخبر افسانه‌کدام است

بیدل به‌گمان محو یقینم چه توان‌کرد
کم فرصتی از وصل‌پرستان چه پیام است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.