هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق انسانی مانند حسرت، ناامیدی، اسارت در آرزوها، و تناقض‌های وجودی می‌پردازد. شاعر از ضعف انسان در برابر تقدیر، وابستگی به امیدهای واهی، و حیرت در برابر زندگی سخن می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند آزادی، هستی، و مرگ اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و مرگ ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۳۹

می‌روم از خو‌یش ‌و حسرت گر‌م‌ اشک افشاندن است
در رهت ما را چو مژگان‌ گریه گرد دامن است

ما ضعیفان را اسیر ساز پروا‌زست و بس
رشتهٔ پای ط‌لب بال امید سوزن است

با زمین چون سایه همواریم‌ و از خود می‌رویم
حیرت آیینهٔ ما هم تسلی دشمن است

پپچ و تاب زلف دارد راه باریک سلوک
شانه‌سان ما را به مژگان قطع این ره کردن است

از امل جمعیت دل وقف غارت ‌کرده‌ایم
ریشه ‌گر افسون نخواند دانهٔ ما خرمن است

هیچکس را نیست از دام رگ نخوت خلاص
سرو هم در لاف آزادی سراپا گردن است

در محیط حادثات دهر مانند حباب
از دم خاموشی ما شمع هستی روشن است

برندارد ننگ افسردن دل آزادگان
شعلهٔ بیتاب ما را آرمیدن مردن است

عمرها شد بر خط پرگار جولان می‌کنیم
رفتن ما آمدنها، آمدنها، رفتن است

دل چه امکان است بیرون آید از دام امل
مهره بیدل در حقیقت مار را جزو تن است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.