هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و دردهای روحی شاعر است که از ناامیدی، ضعف، عشق و تسلیم در برابر تقدیر سخن می‌گوید. شاعر از افتادن آرزوها، ناتوانی‌ها و رنج‌هایش می‌گوید و در عین حال، به توکل و رضا اشاره می‌کند. همچنین، او از عشق و حیرت در زندگی سخن می‌گوید و در نهایت، به گنج باطنی خود اشاره می‌کند که با وجود فقر ظاهری، ارزشمند است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، مانند ناامیدی، عشق، توکل و رضا، برای درک و ارتباط برقرار کردن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند دردهای روحی و ناتوانی‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۸۴

آرزوی دل‌، چو اشک از چشم ما افتاده است
مدعا چون سایه‌ای در پیش پا افتاده است

گوهر امید ما قعر توکل‌کرده ساز
کشتی تدبیر در موج رضا افتاده است

جادهٔ سرمنزل عشاق سعی نارساست
یا ز دست خضر این وادی‌، عصا افتاده است

تا قیامت برنمی‌خیزد چوداغ ازروی دل
سایهٔ ما ناتوانان هرکجا افتاده است

موی آتش دیده راکوتاه می‌باشد امل
چشم ما عمری‌ست بر روز جزا افتاده است

بسکه‌کردم مشق وحشت در دبستان جنون
شخصم‌از سایه‌چوکلک‌از خط‌جدا افتاده است

پیکرم‌خم گشته‌است ازضعف‌و دل‌خون می‌خورد
بار این‌کشتی به دوش ناخدا افتاده است

شبنم‌گلزار حیرت را نشست و خاست نیست
اشک من در هرکجا افتاد وا افتاده است

نیست در دشت طلب‌، باکعبه ما را احتیاج
سجده‌گاه ماست هرجا نقش پا افتاده است

سایهٔ ما می‌زند پهلو به نورآفتاب
ناتوانی اینقدرها خودنما افتاده است

چون خط پرگارعمری شدکه سرتاپا خمیم
ابتدای ما به فکر انتها افتاده است

سرمه این مقدار باب التفات ناز نیست
چشم او بر خاکساریهای ما افتاده است

در حقیقت بیدل ما صاحب‌گنج بقاست
گر به صورت در ره فقروفنا افتاده است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.