هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند عشق، رنج، ناامیدی و تسلیم می‌پردازد. شاعر از دردهای عاشقانه، ناتوانی در تحمل رنج و احساس گمگشتگی در هستی سخن می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به آرامش موقت در اشک و کلام معشوق دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با توصیف درد و ناامیدی، ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی نیاز به درک بالاتری از زندگی دارند.

غزل شمارهٔ ۵۸۸

بعد مرگم شام‌نومیدی سحرآورده است
خاک‌گردیدن غباری در نظر آورده است

در محبت آرزوی بستر و بالین‌کراست
چشم عاشق جای مژگان نیشترآورده است

طاقتی‌کو تا توان‌گشتن حریف بار درد
کوه هم تا ناله برداردکمر آورده است

کشتی چشمم‌که حیرت بادبان شوق اوست
تا به خود جنبد محیطی ازگهرآورده است

زین قلمرو چون سحرپیش از دمیدن رفته‌ایم
اینقدرها هم نفس از ما خبرآورده است

جوش دردی‌کوکه مژگان هم نمی‌پیداکند
کوشش ما قطره خونی تا جگرآورده است

صد چمن عشرت به فتراک تپیدن بسته‌ایم
حلقهٔ دام‌که ما را در نظر آورده است

ابتدا و انتها در سوختن گم کرده‌ایم
هرچه دارد شمع از هستی به سر آورده است

ششجهت یک‌صید تسلیم‌دل بی‌آرزوست
ضبط آغوشم جهانی را برآورده است

شور اشکم بیدل از طرزکلامش آرمید
بهر این طفلان لبش‌گویی شکر آورده است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.