هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، شاعر سبک هندی، با زبانی پیچیده و پر از استعاره و کنایه، به بیان احساسات شاعرانه‌ای مانند درد دل، عشق، جنون، و تنهایی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند شکست، ناامیدی، و سردرگمی در زندگی سخن می‌گوید و از تصاویر شاعرانه‌ای مانند شیشه، سنگ، آینه، و خرابات برای انتقال احساسات خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 18+ این شعر به دلیل استفاده از زبان پیچیده، استعاره‌های عمیق، و مفاهیم فلسفی و عرفانی، برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند جنون و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۹۰

هم در ایجاد شکستی به دلم پا زده است
نقش شیشه‌ گرم سنگ به مینا زده است

راه خوابیده به بیداری من می‌گرید
هرکه زین ‌دشت ‌گذشته‌ست به من پا زده است

حسن یکتا چه جنون داشت‌ که از ننگ دویی
خواست بر سنگ زند آینه بر ما زده است

نیست یک قطرهٔ بی‌موج سراپای محیط
جوهر کل همه بر شوخی اجزا زده است

ای سحر ضبط عنانی‌ که از آن طرز خرام
گرد ما هم قدح ناز دو بالا زده است

هر نگه رنگ خرابات دگر می‌ریزد
کس ندانست که آن چشم چه صهبا زده است

دل نشد برگ طرب ورنه سرخلدکه داشت
بی‌دماغی پر طاووس به سرها زده‌است

زین برودتکده هر نغمه‌ که بر گوش خورد
شور دندان بهم خورده سرما زده است

کس نرفتی به عدم هستی اگر جا می داشت
خلقی ازتنگی این خانه به صحرا زده است

بگذر از پیش و پس قافلهٔ خاموشی
دو لب ما دو قدم بود که یکجا زده است

بیدل از جرگه اوهام به در زن‌ کاینجا
عالمی لاف خرد دارد و سودا زده‌است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.