هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی با زبانی نمادین و پر از تصاویر شاعرانه، به موضوعاتی همچون ناپایداری زندگی، رنج‌های بشری، عشق، و ناامیدی می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های عمیق، از ناآگاهی انسان نسبت به تقدیر خود، دردهای عشق، و بیهودگی امیدها سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان نمادین و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۹۲

سر هرکس زگلی پر زده است
گل ندانست چه برسر زده است

گر بوذ آینه منظور بتان
چشم ما هم مژه‌ کمتر زده است

لغز میکده عجز رساست
پای پر آبله ساغر زده است

بی‌رخش نام تماشا مبرید
بو نکاهم مژه نشنر زده است

با دل جمع همان می‌سوزم
شعله اینجا در اخگر زده است

شمع گر سیرگریبان دارد
فال پروانه ته پر زده است

تا رهی واشود ز قد دوتا
زندگی حلقه بر این در زده است

شوفم از نبامه‌بران مببتغنی‌ست
رنگ ما پر به ‌کبوتر زده ‌است

گره دل ز که جوید ناخن
دستهای همه قیصر زده است

ناله‌گر مشق جنون می‌خواهد
شش جهت صفحهٔ مسطر زده است

غافل از طعن کس آگاه نشد
بر رگ مرده ‌که نشتر زده است

ناکجا زحمت امید بریم
نفس این بال مکرر زده است

نیست آتش که زجا برخیزد
دل بیمار به بستر زده است

فقر آزادی بی‌ساخته‌ای‌سث
کوتهی دامن ما بر زده است

این سخن نیست‌ که یارا‌ن فهمند
عبرت ازبیدل ما سر زده است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.