هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق شدید خود به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که چگونه این عشق او را دگرگون کرده است. او از خانه و کاشانه خود بریده و به عشق معشوق، خود را وقف کرده است. شاعر همچنین اشاره میکند که چگونه عشق معشوق او را از یک فرد بیحال و بیهدف به فردی با اراده و قوی تبدیل کرده است. او خود را به عنوان افسانهای در عشق معشوق توصیف میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل این متن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم عرفانی و عاشقانه آن دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۱۴۹۹
بیا، کَزْ عشقِ تو دیوانه گشتم
وَگَر شهری بُدَم، ویرانه گشتم
زِ عشقِ تو زِ خان و مان بُریدم
به دَردِ عشقِ تو، هم خانه گشتم
چُنان کاهِل بُدم، کان را نگویم
چو دیدم رویِ تو، مَردانه گشتم
چو خویشِ جانِ خود، جانِ تو دیدم
زِ خویشانْ بَهرِ تو بیگانه گشتم
فَسانهیْ عاشقان خوانْدم شب و روز
کُنون در عشقِ تو افسانه گشتم
وَگَر شهری بُدَم، ویرانه گشتم
زِ عشقِ تو زِ خان و مان بُریدم
به دَردِ عشقِ تو، هم خانه گشتم
چُنان کاهِل بُدم، کان را نگویم
چو دیدم رویِ تو، مَردانه گشتم
چو خویشِ جانِ خود، جانِ تو دیدم
زِ خویشانْ بَهرِ تو بیگانه گشتم
فَسانهیْ عاشقان خوانْدم شب و روز
کُنون در عشقِ تو افسانه گشتم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
۱۵۸۸
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.