هوش مصنوعی: این متن به بیان احساسات عمیق و پیچیده‌ای درباره عشق و فتنه می‌پردازد. شاعر خود را منشأ فتنه و عشق می‌داند و از مخاطب می‌خواهد که به او بنگرد و از او نگریزد. او عشق را چیزی شگفت‌انگیز توصیف می‌کند و ادعا می‌کند که گویی خودش عشق را آفریده است. شاعر از مخاطب می‌خواهد که اگر او واقعاً وجود دارد، خونش را بریزند، زیرا تا زمانی که نمیرد، به معنای واقعی متولد نشده است. در نهایت، او از بیان رازهایی که نگفته است، سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق و پیچیده‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. مفاهیمی مانند عشق، فتنه، و تولد دوباره ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد یا نیاز به تفسیر و توضیح بیشتری داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۰۱

مَنَم فِتْنه هزاران فِتْنه زادم
به من بِنْگَر که دادِ فِتْنه دادم

زِ من مَگْریز زیرا دَرفُتادی
بگو اَلْحَمدُ لِلَّهْ دَرفُتادم

عَجَب چیزی‌‌‌‌ست عشق و من عَجَب تَر
تو گویی عشق را خود من نَهادم

بیا گَر منْ مَنَم خونَم بِریزید
که تا خود من نَمُردم من نَزادم

نگویم سِرِّ تو کانْ غَمْز باشد
ولی ناگفته بَندی بَرگُشادم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.