هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربیات شخصی خود سخن می‌گوید، از اینکه چگونه حسودان را از غم آزاد کرده، به ظالمان داد داده، و با صبر خود به فریاد دیگران پاسخ داده است. او همچنین از اینکه برخلاف آموزه‌های استاد خود عمل کرده و جهانی را که هرگز آباد نبوده، با ویران کردنش آباد کرده است، سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر از خداوند می‌خواهد که او را از رحمت خود فراموش نکند، حتی اگر او دیگران را به یاد آورده باشد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بیداد و داد، ویرانی و آبادی، نیاز به تجربه و درک بیشتری از زندگی دارند که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۵۰۴

حَسودان را زِ غمْ آزاد کردم
دلِ گَلِّه‌یْ خَران را شاد کردم

به بیدادان بِدادم داد پنهان
ولی در حَقِّ خود بیداد کردم

چو از صَبرم همه فریاد کردند
چُنان باشد که من فریاد کردم

مرا اُستادْ صبر است و ازین رو
خِلافِ مَذهبِ اُستاد کردم

جهانی که نشُد آباد هرگز
به ویران کَردَنَش آباد کردم

دَرین تیزابْ که چون بَرگِ کاه است
به مُشتی گِلْ دَرو بُنیاد کردم

فراموشم مَکُن یا رَب زِ رِحْمَت
اگر غیرِ تو را من یاد کردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.