هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از تواناییها و تأثیرات خود بر جهان و دیگران سخن میگوید. او خود را به عنوان کسی معرفی میکند که بردهها را آزاد کرده، نادانها را استاد کرده، و جهان کهنه را از نو بنیان نهاده است. شاعر همچنین از عشق و تأثیرات آن بر خود و دیگران صحبت میکند و خود را به عنوان کسی میداند که با عشق، جهان را تغییر داده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند آزادی، استادی، و تأثیرگذاری بر جهان نیاز به تجربه و درک بیشتری دارند که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۱۵۰۳
غُلامَم خواجه را آزاد کردم
مَنَم کُاسْتاد را اُستاد کردم
مَنَم آن جانْ که دی زادم زِ عالَم
جهانِ کُهنه را بُنیاد کردم
مَنَم مومی که دَعویِّ من این است
که من پولاد را پولاد کردم
بَسی بیدیده را سُرمه کَشیدم
بَسی بیعقل را اُستاد کردم
مَنَم ابرِ سِیَه اَنْدَر شبِ غَم
که روزِ عید را دِلْشاد کردم
عَجَب خاکَم که من از آتشِ عشق
دِماغِ چَرخ را پُرباد کردم
زِ شادی دوش آن سُلطان نَخُفتهست
که من بَنده مَر او را یاد کردم
مَلامَت نیست چون مَستم تو کردی
اگر من فاشَم و بیداد کردم
خَمُش کُن کایِنِه زَنگار گیرد
چو بر وِیْ دَم زدم فریاد کردم
مَنَم کُاسْتاد را اُستاد کردم
مَنَم آن جانْ که دی زادم زِ عالَم
جهانِ کُهنه را بُنیاد کردم
مَنَم مومی که دَعویِّ من این است
که من پولاد را پولاد کردم
بَسی بیدیده را سُرمه کَشیدم
بَسی بیعقل را اُستاد کردم
مَنَم ابرِ سِیَه اَنْدَر شبِ غَم
که روزِ عید را دِلْشاد کردم
عَجَب خاکَم که من از آتشِ عشق
دِماغِ چَرخ را پُرباد کردم
زِ شادی دوش آن سُلطان نَخُفتهست
که من بَنده مَر او را یاد کردم
مَلامَت نیست چون مَستم تو کردی
اگر من فاشَم و بیداد کردم
خَمُش کُن کایِنِه زَنگار گیرد
چو بر وِیْ دَم زدم فریاد کردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.