هوش مصنوعی: متن درباره رویایی است که یکی از پادشاهان خراسان درباره محمود سبکتکین دیده است، که در آن تمام وجود او به خاک تبدیل شده بود جز چشمانش که هنوز در حال نگاه کردن بودند. حکما از تفسیر این خواب عاجز ماندند، جز یک درویش که گفت محمود هنوز نگران است که پادشاهیاش به دیگران رسیده است. سپس اشعاری درباره گذرا بودن زندگی و قدرت و اهمیت انجام کارهای خیر قبل از مرگ آورده شده است.
رده سنی: 15+ متن شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سال دشوار است. همچنین اشعار موجود در متن نیاز به درک ادبی و تاریخی دارند که معمولاً از سن 15 سالگی به بعد قابل درک است.

حکایت شمارهٔ ۲

یکی از ملوک خراسان محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او که همچنان در چشم خانه همی‌گردید نظر می‌کرد سایر حکما از تأویل این فرو ماندند مگر درویشی که به جای آورد و گفت هنوز نگران است که ملکش با دگرانست.

بس نامور به زیر زمین دفن کرده‌اند
کز هستیش به روی زمین بر نشان نماند

وان پیر لاشه را که سپردند زیر گل
خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند

زنده است نام فرّخ نوشین روان به خیر
گر چه بسی گذشت که نوشین روان نماند

خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر
زان پیشتر که بانگ بر آید فلان نماند
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.