۳۴۰ بار خوانده شده
همیشه من چُنین مَجنون نبودم
زِ عقل و عافِیَتْ بیرون نبودم
چو تو عاقل بُدَم من نیز روزی
چُنین دیوانه و مَفْتون نبودم
مِثالِ دِلْبَرانْ صَیّاد بودم
مِثالِ دلْ میانِ خون نبودم
دَرین بودم که این چون است و آن چون
چُنین حیرانِ آن بیچون نبودم
تو باری عاقلی بنشین بیندیش
کز اول بودهاَم اکنون نبودم
هَمی جُستم فُزونی بر همه کَس
چو صیدِ عشقْ روزاَفْزون نبودم
چو دود از حِرصْ بالا میدَویدم
به مَعنی جُز سویِ هامون نبودم
چو گنج از خاکْ بیرون اوفتادم
که گنجی بودم و قارون نبودم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
زِ عقل و عافِیَتْ بیرون نبودم
چو تو عاقل بُدَم من نیز روزی
چُنین دیوانه و مَفْتون نبودم
مِثالِ دِلْبَرانْ صَیّاد بودم
مِثالِ دلْ میانِ خون نبودم
دَرین بودم که این چون است و آن چون
چُنین حیرانِ آن بیچون نبودم
تو باری عاقلی بنشین بیندیش
کز اول بودهاَم اکنون نبودم
هَمی جُستم فُزونی بر همه کَس
چو صیدِ عشقْ روزاَفْزون نبودم
چو دود از حِرصْ بالا میدَویدم
به مَعنی جُز سویِ هامون نبودم
چو گنج از خاکْ بیرون اوفتادم
که گنجی بودم و قارون نبودم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.