هوش مصنوعی:
هرمز در پاسخ به پرسش وزیران درباره دلیل زندانی کردن پدرش، توضیح میدهد که هیچ خطای آشکاری از او ندیده، اما متوجه شده که پدرش از او میترسد و به او اعتماد کامل ندارد. او از این ترس و بیاعتمادی پدرش نگران شده و به گفته حکما عمل کرده که توصیه میکنند از کسی که از تو میترسد، بترس. هرمز با ذکر مثالهایی مانند مار و گربه، این اصل را توضیح میدهد.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم پیچیده مانند ترس، اعتماد، و استراتژیهای سیاسی است که درک آنها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، استفاده از تمثیلهای ادبی ممکن است برای کودکان کمسنوسال نامفهوم باشد.
حکایت شمارهٔ ۸
هرمز را گفتند وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی گفت خطایی معلوم نکردم و لیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان بی کرانست و بر عهد من اعتماد کلی ندارند ترسیدم از بیم گزند خویش آهنگ هلاک من کنند پس قول حکما را کار بستم که گفتهاند
از آن کز تو ترسد بترس ای حکیم
وگر با چنو صد بر آیی به جنگ
از آن مار بر پای راعی زند
که ترسد سرش را بکوید به سنگ
نبینی که چون گربه عاجزشود
بر آرد به چنگال چشم پلنگ
از آن کز تو ترسد بترس ای حکیم
وگر با چنو صد بر آیی به جنگ
از آن مار بر پای راعی زند
که ترسد سرش را بکوید به سنگ
نبینی که چون گربه عاجزشود
بر آرد به چنگال چشم پلنگ
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.