هوش مصنوعی:
پادشاه عرب در دوران پیری و ناامیدی از زندگی، با شنیدن خبر فتح قلعه و پیروزی بر دشمنان، به جای شادی، افسوس میخورد که این پیروزی برای وارثانش است نه او. او از گذشت عمر و ناتوانی در بازگشت زمان گله میکند و با مرگ روبرو میشود، از دوستانش میخواهد که از اشتباهات او درس بگیرند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی درباره مرگ، پیری و گذشت زمان است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال دشوار است. همچنین، لحن غمگین و جدی متن برای نوجوانان جوانتر ممکن است سنگین باشد.
حکایت شمارهٔ ۹
یکی از ملوک عرب رنجور بود در حالت پیری و امید زندگانی قطع کرده که سواری از در درآمد و بشارت داد که فلان قلعه را به دولت خداوند گشادیم و دشمنان اسیر آمدند و سپاه و رعیت آن طرف بجملگی مطیع فرمان گشتند ملک نفسی سرد بر آورد و گفت این مژده مرا نیست دشمنانم راست یعنی وارثان مملکت.
بدین امید به سر شد دریغ عمر عزیز
که آنچه در دلم است از درم فراز آید
امید بسته بر آمد ولی چه فایده زانک
امید نیست که عمر گذشته باز آید
کوس رحلت بکوفت دست اجل
ای دو چشمم وداع سر بکنید
ای کف دست و ساعد و بازو
همه تودیع یکدگر بکنید
بر منِ اوفتاده دشمن کام
آخر ای دوستان گذر بکنید
روزگارم بشد بنادانی
من نکردم شما حذر بکنید
بدین امید به سر شد دریغ عمر عزیز
که آنچه در دلم است از درم فراز آید
امید بسته بر آمد ولی چه فایده زانک
امید نیست که عمر گذشته باز آید
کوس رحلت بکوفت دست اجل
ای دو چشمم وداع سر بکنید
ای کف دست و ساعد و بازو
همه تودیع یکدگر بکنید
بر منِ اوفتاده دشمن کام
آخر ای دوستان گذر بکنید
روزگارم بشد بنادانی
من نکردم شما حذر بکنید
تعداد ابیات: ۶
۱۱۰۵
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۸
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۰
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۳۹۹/۶/۲۸ ۲۱:۰۱
کوس و به درم )یعنی چی)????
گوهرین: با سلام و احترام. متاسفانه در حال حاضر توانایی نوشتن شرح و تفسیر بر آثار را نداریم.