هوش مصنوعی: متن درباره پادشاهی است که در اداره مملکت و نگهداری از لشکر سستی کرد و در نتیجه دشمنان به کشور حمله کردند. یکی از همراهان پادشاه که به او خیانت کرده بود، با توجیهاتی مانند کمبود منابع، رفتار خود را توجیه می‌کند. پادشاه او را به بی‌وفایی و ناسپاسی متهم می‌کند. در ادامه، تأکید می‌شود که اگر حاکم به لشکریان خود حقوق ندهد، آن‌ها وفاداری نخواهند داشت و حتی ممکن است جان خود را از دست بدهند. همچنین، اشاره می‌شود که فرد گرسنه ممکن است فرار کند، اما فرد سیر با قدرت می‌جنگد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم پیچیده سیاسی، اخلاقی و مدیریتی است که درک آن به بلوغ فکری و آگاهی اجتماعی نیاز دارد. همچنین، برخی عبارات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

حکایت شمارهٔ ۱۴

یکی از پادشاهان پیشین در رعایت مملکت سستی کردی و لشکر به سختی داشتی لاجرم دشمنی صعب روی نهاد همه پشت بدادند

چو دارند گنج از سپاهی دریغ
دریغ آیدش دست بردن به تیغ
یکی را از آنان که غدر کردند با من دَمِ دوستی بود ملامت کردم و گفتم دونست و بی سپاس و سفله و ناحق شناس که به اندک تغیر حال از مخدوم قدیم بر گردد و حقوق نعمت سال‌ها در نوردد گفت ار به کرم معذور داری شاید که اسبم درین واقعه بی جو بود و نمد زین به گرو و سلطان که به زر بر سپاهی بخیلی کند با او به جان جوان مردی نتوان کرد.

زر بده مرد سپاهی را تا سر بنهد
و گرش زر ندهی سر بنهد در عالم

اذا شبعَ الکمیُّ یَصولُ بَطشاً
وَ خاوی البطنِ یَبْطِشُ بِالفَرارِ
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
یک نظامی
۱۳۹۹/۶/۲۲ ۱۱:۰۳

احسنت برشیر پاکی که سعدی خورده لااقل حرف حساب زده اونم توی چندین قرن پیش