هوش مصنوعی:
پادشاهی کنیزک چینی را میخواهد که در مستی با او همبستر شود، اما کنیزک مقاومت میکند. پادشاه عصبانی میشود و او را به سیاهی (بردگی) محکوم میکند. سپس توصیفی از ظاهر کنیزک ارائه میشود و در ادامه گفتوگویی بین پادشاه و کنیزک اتفاق میافتد که در آن کنیزک با تمثیل و کنایه از پادشاه میخواهد که از تصمیم خود منصرف شود.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم پیچیده، تمثیلهای ادبی و اشارههای غیرمستقیم به مسائل جنسی و قدرت است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه دارد. همچنین، ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا گمراهکننده باشد.
حکایت شمارهٔ ۴۰
یکی را از ملوک کنیزکی چینی آوردند خواست تا در حالت مستی با وی جمع آید کنیزک ممانعت کرد ملک در خشم رفت و مرو را به سیاهی بخشید که لب زبرینش از پره بینی در گذشته بود و زیرینش به گریبان فرو هشته. هیکلی که صخرالجن از طلعتش برمیدی و عین القطر از بغلش بگندیدی. چنان که ظریفان گفتهاند
آنگه بغلی نعوذ بالله
مردار به آفتاب مرداد
...
گفت اگر در مفاوضه او شبی تأخیر کردی چه شدی که من او را افزون از قیمت کنیزک دلداری کردمی گفت ای خداوند روی زمین نشنیدهای
ملحد گرسنه در خانه خالی بر خوان
عقل باور نکند کز رمضان اندیشد
هرگز آن را به دوستی مپسند
که رود جای ناپسندیده
آنگه بغلی نعوذ بالله
مردار به آفتاب مرداد
...
گفت اگر در مفاوضه او شبی تأخیر کردی چه شدی که من او را افزون از قیمت کنیزک دلداری کردمی گفت ای خداوند روی زمین نشنیدهای
ملحد گرسنه در خانه خالی بر خوان
عقل باور نکند کز رمضان اندیشد
هرگز آن را به دوستی مپسند
که رود جای ناپسندیده
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.