هوش مصنوعی: نویسنده از همراهی با گروهی از مسافران ناامید می‌شود و آن‌ها را به بی‌کرمی و خودخواهی متهم می‌کند. سپس داستانی از فریب و خیانت در میان همراهان نقل می‌کند که منجر به تصمیم او برای ترک معاشرت و انتخاب عزلت می‌شود. در پایان، با چند ضرب‌المثل، رفتارهای ناپسند و تأثیرات منفی آن‌ها را یادآوری می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است و برخی از داستان‌های آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از اشارات به فریب و خیانت نیاز به درک بالاتری از روابط انسانی دارد.

حکایت شمارهٔ ۵

تنی چند از روندگان متفق سیاحت بودند و شریک رنج و راحت خواستم تا مرافقت کنم موافقت نکردند گفتم این از کرم اخلاق بزرگان بدیع است روی از مصاحبت مسکینان تافتن و فایده و برکت دریغ داشتن که من در نفس خویش این قدرت و سرعت می‌شناسم که در خدمت مردان یار شاطر باشم نه بار خاطر .

چه دانند مردم که در خانه کیست
نویسنده داند که در نامه چیست

صورت حال عارفان دلق است
این قدر بس چو روی در خلق است

در قژا کند مرد باید بود
بر مخنث سلاح جنگ چه سود
ابریق رفیق برداشت که به طهارت می‌رود و به غارت میرفت. چندانکه از نظر درویشان غایب شد به برجی برفت و درجی بدزدید تا روز روشن شد آن تاریک مبلغی راه رفته بود و رفیقان بی گناه خفته بامدادان همه را به قلعه در آوردند و بزدند و بزندان کردند از آن تاریخ ترک صحبت گفتیم و طریق عزلت گرفتیم
والسَّلامَةُ فی الوَحْده

شنیدستی که گاوی در علف خوار
بیالاید همه گاوان ده را

به یک ناتراشیده در مجلسی
برنجد دل هوشمندان بسی

اگر بركه ای پر کنند از گلاب
سگی در وی افتد کند منجلاب
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۴
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.