هوش مصنوعی:
متن درباره فردی است که در یک سفر شبانه، همراه با گروهی از جمله یک فرد شوریده، در کنار بیشهای میخوابد. فرد شوریده نعرهای میکشد و به بیابان میرود. هنگام روز، او توضیح میدهد که بلبلان، کبکان، غوکان و حیوانات دیگر را دیده که در حال تسبیح هستند و خودش از غفلت خود شرمنده شده است. در بخش دیگری، دوستی از تأثیر آواز یک مرغ بر فردی دیگر تعجب میکند و او پاسخ میدهد که سکوت در برابر تسبیح مرغان، شایسته انسانیت نیست.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عرفانی و ادبی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات فارسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره و نمادهای عمیق ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
حکایت شمارهٔ ۲۶
یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته شوریده ای که دران سفر همراه ما بود نعره ای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت چون روز شد گفتمش آن چه حالت بود گفت بلبلان را دیدم که بنالش در آمده بودند از درخت و کبکان از کوه و غوکاندر آب و بهایم از بیشه. اندیشه کردم که مروّت نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته.
دوش مرغی به صبح مینالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که ترا
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و ما خاموش
دوش مرغی به صبح مینالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که ترا
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و ما خاموش
تعداد ابیات: ۴
۱۰۱۳
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.