هوش مصنوعی: متن درباره پیرمردی در بغداد است که دخترک را به کفشدوزی می‌سپارد. پدر دخترک وقتی او را در این وضعیت می‌بیند، نزد داماد می‌رود و از او سوال می‌کند. در پایان، شاعر توصیه می‌کند که دل به کسی نبندیم که دل به ما نبسته است و برخی گفتارها را باید شوخی گرفت و برخی را جدی.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عرفانی و اخلاقی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، نیاز به تفسیر دارد و مناسب سنین نوجوانی به بالا است.

حکایت شمارهٔ ۴۲

لبش نه انبانست


دل در کسی مبند که دل بسته تو نیست

پیرمردی لطیف در بغداد
دخترک را به کفشدوزی داد

بامدادان پدر چنان دیدش
پیش داماد رفت و پرسیدش

نگفتم این گفتار
هزل بگذار و جدّ ازو بردار
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.