هوش مصنوعی: جوانی خردمند با وجود داشتن دانش فراوان، در محافل علمی سکوت می‌کرد. وقتی پدرش از او پرسید چرا سخن نمی‌گوید، جوان پاسخ داد که می‌ترسد از او چیزی بپرسند که پاسخش را نداند و شرمسار شود. سپس داستان صوفی و سرهنگ را نقل کرد که نمادی از ترس از قضاوت دیگران است.
رده سنی: 14+ متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین استفاده از تمثیل و زبان ادبی ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

حکایت شمارهٔ ۳

جوانی خردمند از فنون فضایل حظی وافر داشت و طبعی نافر چندان که در محافل دانشمندان نشستی زبان سخن ببستی باری پدرش گفت ای پسر تو نیز آنچه دانی بگوی گفت ترسم که بپرسند از آنچه ندانم و شرمساری برم.

نشنیدی که صوفیی می‌کوفت
زیر نعلین خویش میخی چند؟

آستینش گرفت سرهنگی
که بیا نعل بر ستورم بند
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۲
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.