هوش مصنوعی: در این متن، طوطی و زاغ در قفسی با هم مجاورت دارند و هر دو از این هم‌نشینی ناراضی هستند. طوطی از زشت‌رویی و نحسی زاغ شکایت می‌کند و زاغ نیز از بخت بد و مصاحبت با طوطی ناله می‌کند. هر دو آرزو می‌کنند که از هم دور باشند و این مجاورت را ناعادلانه می‌دانند. در پایان، اشاره‌ای به ناهمگونی و تضاد میان آن‌ها شده است.
رده سنی: 14+ این متن دارای مفاهیم نمادین و ادبی است که ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان قدیمی و ساختار پیچیدهٔ جمله‌ها نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد. محتوای طنزآمیز و اخلاقی آن نیز بیشتر مناسب نوجوانان و بزرگسالان است.

حکایت شمارهٔ ۱۳

طوطیی با زاغ در قفس کردند و از قبح مشاهده او مجاهده میبرد و میگفت این چه طلعت مکروهست و هیأت ممقوت و منظر ملعون و شمایل ناموزون یا غراب البین یا لیت بَینی و بَیْنَکَ بُعدَ المشرقین

بد اختری چو تو در صحبت تو بایستی
ولی چنین که تویی در جهان کجا باشد
عجب آنکه غراب از مجاورت طوی هم بجان آمده بود و ملول شده، لاحول کنان از گردش گیتی همی نالید و دستهای تغابن بر یکدیگر همی مالید که این چه بخت نگون است و طالع دون و ایام بوقلمون لایق قدر من آنستی که با زاغی به دیوار باغی بر خرامان همی‌رفتمی

پارسا را بس این قدر زندان
که بود هم طویله رندان
بلی تا چه کردم که روزگارم به عقوبت آن در سلک صحبت چنین ابلهی خود رای ناجنس خیره داری به چنین بند بلا مبتلا گردانیده است

کس نیاید به پای دیواری
که بر آن صورتت نگار کنند

گر ترا در بهشت باشد جای
دیگران دوزخ اختیار کنند

زاهدی در سماع رندان بود
زان میان گفت شاهدی بلخی

جمعی چو گل و لاله به هم پیوسته
تو هیزم خشگ در میانی رسته
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.