هوش مصنوعی: متن داستانی را نقل می‌کند که در آن فرزند یک فرد ثروتمند و فرزند یک فرد فقیر درباره مقبره‌های پدرانشان بحث می‌کنند. فرزند ثروتمند به تجملات مقبره پدرش افتخار می‌کند، در حالی که فرزند فقیر معتقد است پدرش به بهشت رسیده است زیرا زیر بار سنگین ثروت و تجملات نبوده است. در ادامه، متن با چند بیت شعر این مفهوم را تقویت می‌کند که سبک‌باری و آزادی از قید و بندهای دنیوی بهتر از ثروت و اسارت در دام ماتریالیسم است.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق اخلاقی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان ادبی و شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد تا مخاطب بتواند پیام اصلی را درک کند.

حکایت شمارهٔ ۱۸

توانگر زاده‌ای را دیدم بر سر گور پدر نشسته و با درویش بچه‌ای مناظره در پیوسته که صندوق تربت ما سنگین است و کتابه رنگین و فرش رخامانداخته و خشت پیروزه درو به کار برده به گور پدرت چه ماند خشتی دو فراهم آورده و مشتی دو خاک بر آن پاشیده. درویش پسر این بشنید و گفت تا پدرت زیر آن سنگ‌های گران بر خود بجنبیده باشد پدر من به بهشت رسیده باشد.

خر که کمتر نهند بروی بار
بی شک آسوده تر کند رفتار

مرد درویش که بار ستم فاقه کشید
به در مرگ همانا که سبکبار آید

به همه حال اسیری که ز بندی برهد
بهتر از حال امیری که گرفتار آید
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱۷
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.