هوش مصنوعی: راوی در سفر خطرناک از بلخ به بامیان با جوانی قوی‌هیکل اما بی‌تجربه همراه می‌شود. جوان با وجود قدرت فیزیکی زیاد، در مواجهه با دو مهاجم هندو ترسیده و توانایی مقابله ندارد. در نهایت، آن‌ها مجبور به فرار می‌شوند. این داستان بر اهمیت تجربه و آزمودگی در مواجهه با خطرات تاکید دارد.
رده سنی: 14+ محتوا شامل مفاهیم نسبتاً پیچیده مانند تجربه در مقابل قدرت فیزیکی و ترس در مواجهه با خطر است که برای درک کامل آن، خواننده باید از بلوغ فکری کافی برخوردار باشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات قدیمی ممکن است برای کودکان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

حکایت شمارهٔ ۱۷

سالی از بلخ بامیانم سفر بود و راه از حرامیان پر خطر، جوانی بدرقه همراه من شد سپر باز چرخ انداز سلحشور بیش زور که بده مرد توانا کمان او زه کردندی و زور آوران روی زمین پشت او بر زمین نیاوردندی ولیکن چنانکه دانی متنعم بود و سایه پرورده نه جهان دیده و سفر کرده. رعد کوس دلاوران به گوشش نرسیده و برق شمشیر سواران ندیده. اتفاقاً من و این جوان هر دو در پی هم دوان هر آن دیوار قدیمش که پیش آمدی به قوّت بازو بیفکندی و هر درخت عظیم که دیدی به زور سرپنجه بر کندی و تفاخر کنان گفتی

پیل کو تا کتف و بازوی گردان بیند
شیر کو تا کف و سر پنجه مردان بیند
ما درین حالت که دو هندو از پس سنگی سر بر آوردند و قصد قتال ما کردند به دست یکی چوبی و در بغل آن دیگر کلوخ کوبی جوان را گفتم چه پایی؟

بیار آنچه داری ز مردی و زور
که دشمن به پای خود آمد به گور
تیر و کمان را دیدم از دست جوان افتاده و لرزه بر استخوان

نه هر که موی شکافد به تیر جوشن خای
به روز حمله جنگ آوران به دارد پای
چاره جز آن ندیدم که رخت و سلاح و جامه‌ها رها کردیم و جان به سلامت بیاوردیم.

بکارهای گران مرد کار دیده فرست
که شیر شرزه در آرد به زیر خمّ کمند

جوان اگر چه قوی یال و پیلتن باشد
به جنگ دشمنش از هول بگسلد پیوند

نبرد پیش مصاف آزموده معلوم است
چنانکه مساله شرع پیش دانشمند
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۱۶
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.