۲۴۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۴۶

توان به صبر نمودن دل شکسته درست
که هیچ نقش نگشته‌ست نانشسته درست

کسی به الفت ساز نفس چه دل بندد
گره نمی‌کند این رشتهٔ‌گسسته درست

چو اشک شمع زیانکار محفل رنگیم
شکست‌ما نشودجز به‌چشم بسته‌درست

به چارهٔ دل مأیوس ما که پردازد
مگرگدازکند شیشهٔ شکسته درست

روا مدارکه مستان شکست بردارند
مبر به میکده غیراز سبوی دسته درست

دگر تظلم الفت‌کجا برد یارب
دل شکسته کزو ناله هم نجسته درست

تلاش عجز به جایی نمی‌رسد بیدل
مگر چوشمع‌کنی‌کار خود نشسته درست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.