هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر خود را به عنوان آفت جان عاشقان معرفی می‌کند و بیان می‌دارد که او نه خانه‌نشین است و نه خانه‌بان. شاعر از اسرار خیال‌ها و سوداها سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که دل‌ها مانند کبوتران به سوی او پرواز می‌کنند. او از رابطه‌ی تن و جان و رقص عرفانی سخن می‌گوید و در نهایت خود را شهنشاه بندگی شمس‌الدین تبریزی می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۵۲

ما آفَتِ جانِ عاشقانیم
نی خانه نشین و خانه بانیم

اَنْدَر دلِ تو اگر خیال است
می پنْداری که ما ندانیم؟

اسرارِ خیال‌‌ها نه ماییم؟
هر سودا را نه ما پَزانیم؟

دل‌‌ها بَرِ ما کبوترانند
هر لحظه به جانِبی پَرانیم

تَن گفت به جان ازین نشانْ کو؟
جان گفت که سَر به سَر نِشانیم

آخِر تو به گُفتِ خویش بِنْگَر
کَنْدَر دَهَنِ تو می‌نِشانیم

هر دَم بَغَلِ تو را گرفته
در راحت و رَنجْ می‌کَشانیم

تا آتش و آب و بادْطَبْعی
ما باده خاکی‌اَت چَشانیم

وانگاه دَهانِ تو بِشوییم
آن جا بِرَسی که ما نَهانیم

چون رَختِ تو در نَهان کَشیدیم
آن گَهْ بینی که ما چه سانیم

چون نَقْشِ تو از زمین بِبُردیم
دانی که عَجایِبِ زمانیم

هر سو نِگَری زمان نَبینی
پس لاف زنی که لامَکانیم

هم رَنگِ دِلَت شود تَنِ تو
در رَقْص آیی که جُمله جانیم

لَب بر لَبِ ما نَهی تو‌‌ بی‌لب
اِقْرار کُنی که هم زَبانیم

ای شَمسُ الدّین و شاهِ تبریز
از بَندگی‌اَت شَهَنْشَهانیم

ما آفَتِ جانِ عاشقانیم
نی خانه نشین و خانه بانیم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.