هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق الهی، رهایی از قید و بندهای مادی، و رسیدن به حقیقت و پاکی روح سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند خورشید، نور، و شراب، به بیان مفاهیم عرفانی مانند فقر، عشق، و وحدت با خدا می‌پردازد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۵۴

چون ذَرّه به رَقص اَنْدَرآییم
خورشیدِ تو را مُسَخَّر آییم

در هر سَحَری زِ مشرقِ عشق
هَمچون خورشیدْ ما بَرآییم

در خُشک و تَرِ جهان بِتابیم
نی خُشک شویم و نی تَر آییم

بس ناله مِسّ‌‌ها شنیدیم
کِی نور بِتاب تا زَر آییم

از بَهرِ نیاز و دَردِ ایشان
ما بر سَرِ چَرخ و اَخْتَر آییم

از سیم بَری که هست دِلْبَر
از بَهرِ قِلاده عَنْبَر آییم

زان خِرقه خویشْ ضَرب کردیم
تا زین به قَبایِ شُشْتَر آییم

ما صِرف کَشانِ راه فَقریم
سَرمَستِ نَبیذِ اَحْمَر آییم

گَر زَهرِ جهان نَهَند بر ما
از باطنِ خویشْ شِکَّر آییم

آن روز که پُردلان گُریزند
در عینِ وَغا چو سَنْجَر آییم

از خونِ عَدو نَبیذ سازیم
وان گَهْ بِکَشیم و خَنْجَر آییم

ما حَلْقه عاشقانِ مَستیم
هر روز چو حَلْقه بر دَر آییم

طُغْرایِ اَمانِ ما نوشت او
کِی از اَجَلی به غَرغَر آییم؟

اَنْدَر مَلَکوت و لامَکانْ ما
بر کُرّه چَرخِ اَخْضَر آییم

از عالَمِ جسمْ خُفیه گردیم
در عالمِ عشقْ اَظْهَر آییم

در جسم شُده‌‌‌‌ست روحِ طاهِر
بی جسمْ شَویم و اَطْهَر آییم

شَمسِ تبریز جانِ جان است
در بُرجِ اَبَد بَرابَر آییم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.